عشق آرماني

ساخت وبلاگ
در مکانی به عشق بازی چند جوان که کمی با ما فاصله داشتند فکر می کردمدر ذهنم زمزمه کردمدر پشت همه ی این لبخند هایک خانواده ی نگران , یک پدر و مادرِ پریشانوجود داردبه نظرم شادی که نگرانی و پریشانی همراهش باشهاصلا دوست داشتنی نیستدر دنیای مدرن این روزهاانگار هیچکس دلواپس بودنِ نزدیکترین عزیزان برایش مهم نیستفقط از دنیای مدرن همین را یاد گرفته اندمن دیگه بزرگ شدم شما حق دخالت توی زندگیمو نداریدانگار نمی فهمندچقدر آرامششون ؛ خوشبختیشون برای اطرافیان مهمهمن نمی خوام بگمعاشقی خیابونی بده یا خوبههر کسی اعتقادات خودشو دارهولی میشه دنیای مدرن را به خانواده های سنتی کشیدخانواده ها پناه امن روابط مدرن این روزها هستندهر چند هیچ خانواده ی اصیلی زیر بار انتخاب های غیر متعارف نمیرهولی میشه با تدبیر درستاز این همه طلاق جلوگیری کردآمار ها بیانگر جامعه ای هستندکه آدمها از ترس جدایی هیچ اعتمادی به هم ندارندبه هر حالکسی که در رابطهمسئولیت پذیری ندارهبراش مهم نیستخانوادش تا نیمه شب چشم انتظارشندکسی که هیچ حد و مرزی در روابطش ندارهیعنیبا غریبه ها مثل خواهر و برادرش رفتار می کنهو صمیمی میشهکسی کهفرق جمع خانوادگی و جمع دوستان و افراد تازه وارد را نمیدونهکسی کهبا هر درخواستی از جانب شما موافقت می کنهو با یک بفرمایید سادهچند دقیقه بعد روی صندلی ماشین یا مبل خانه ی شما نشستهبه هیچ عنوان , به هیچ عنوانهمسر یا شریک روز های سخت شما نیستپس کمی برای دلواپسی های خانواده هاتون ارزش قائل باشیدچون هیچ نگرانی بی دلیل نیستکمی تامل+ نوشته شده در  بیست و دوم بهمن ۱۴۰۲ساعت ۱۰ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:44

دوستی از من پرسیدچرا انقدر به مهاجرت فکر می کنی ؟با اینکه بسیار موفقی و نیازی به مهاجرت نداریگفتمبه خاطره بیکاری نهبه خاطره سختی هایی که کشیدم نهبه خاطره پذیرفته نشدنم بعد از قبولی در آزمون سرنوشت سازم نهبه خاطره فقر فرهنگی مملکتم در برخورد ها نهبه خاطره اجرایی نشدن قانون حمایت از معلولین نهبه خاطره نادیده گرفتنم در مهارتهام و رایگان برای دیگران کار کردنم نهبه خاطره مشکلات این روز های سختم نهگفت پس چی ؟قطره ای اشک روی گونه هایم غلتیدگفتمبه خاطره اینکه در سرزمینی باشم تا کسی مثل او درونش نباشدتا راضی شوم که دیگر نیستتا باور کنمدر این سرزمینهیچکس با احساسم شریک نیستتا دیگر از فراق کسی اشک نریزمتا دیگردر انتظار تماس کسی نباشمتا دیگرشبها درست در میان پخش هزارمین بار موزیک دلخواهش خوابم نبردتا دیگربه خاطراتش فکر نکنمهر روز از کوچه ی خاطراتش با گونه های خیس شده رد نشومتا دیگرحتی در خیالم هم , با لبخند های همان روز هایش تصورش نکنمتا باورم شوددر سرزمین جدیدمآدمها به عشق های افسانه ای فکر نمی کننداما هر چه همه ی این دیگر ها را در ذهنم مرور می کنمپایانش به جایی می رسمکه هنوز دوستش دارمهنوز تنها ساکن بی ریای قلب من است چون تنها کسی بود کههمیشه به احساسم احترام گذاشتتنها کسی بودکه از سکوت هایم فهمیدچقدر از فراقش رنج می کشمتنها کسی بودکه هرگز برایم از احساس های بیمار نگفتتنها کسی هست که به خاطرش دلم با من در سرزمینی دیگر همراه نمی شود حالا در بین دو راهیِرفتن و ماندنپریشانمچرا که اوخیلی سادهعزیزترین احساس ماندگارم شد + نوشته شده در  بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۲ساعت ۳ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  (Why? عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:44

قانون های جا بی جااین روز ها کم نیستندچند تایی انتخاب کردم که براتون بنویسمراستیمنظورم از قانون های جا بی جاجا به جا شدنشون نیستبلکه قانون هایی که در عمل هیچکدام اجرا نمیشهمثلاطبق قانونهیچ محل کسبی حق نداره بدون دستگاه کارت خوان فعالیت کنهاکثر مطب پزشکان ,و نود و نه درصد آرایشگاه ها بدون دستگاه کارت خوان فعااااااالندخخخخخودم ده مواردی که این چند وقت کار داشتمهیچکدومشون دستگاه کارت خوان نداشتندیکی گفتپول نقد نمیگیریم نگهداشتنش خطرناکهبعدی گفتدستگاهمون تا صبح درست بود حالا خراب شدهبعدی گفتاینترنتمون قطع شده نمیشه استفاده کردبعدی گفتدستگاه رسید نمیده کاغذم نداریمخلاصههمه ارباب رجوع را می فرستادند چند کیلومتر اونطرف تر اسکناس بگیرند بیارند خدمتشونبرای یکی از بیمارا واقعا ناراحت شدمپیرزنی بود که به سختی راه می رفتمنشی داد کشید سرشپووووول نقد بده دستگاااااه نداریم برو دو تا خیابون بالاتر از خودپرداز پول بگیر بیارواقعا در حق ارباب رجوع علنا داره ظلم میشه ولی هیچکس پیگیری نمیکنهقانون بعدی بدتر از اینهمثلا بیمه تکمیلی برای ملت درست کردندفرزند خودش میره هزینه درمانشو میدهبعد بیمه میاد هزینه رو به حساب سرپرست خانواده که پدرش هست واریض می کنهحالا جنگ فرزند و پدر شروع میشهبسیار دیدم که پدرا هزینه رو به فرزندشون پس نمیدنبیمه ها باید تدبیری بیاندیشندکه هزینه با هر حسابی پرداخت شدهبه همون حساب پول را برگردونندخلاصه قانون های جا بی جا خیلی زیادندکمی تامل + نوشته شده در  بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۲ساعت ۱۰ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:44